هیئت عاشقان ثارالله ششتمد

السلام علیک یا ثارالله

هیئت عاشقان ثارالله ششتمد

السلام علیک یا ثارالله

ششتمد زادگاه اولین شارح نهج البلاغه

به مناسبت ایام ولادت اول مظلوم عالم حضرت علی(ع) مناسب است که به معرفی کتابی در خصوص حضرت امیرالمؤمنین(ع) بپردازیم و در این مجال چه کتابی بهتر از معارج نهج البلاغه که برگ زرینی برای ششتمدیها محسوب می شود  

ابوالحسن على بن زید بیهقى مشهور به فرید خراسان و ابن فندق از عالمان حکیم، ادیب و ریاضیدان سده ششم است که در فاصله سالهاى (499 تا 565 ق) مى زیسته است.

او چونان که خود در سرگذشت خویش مى نویسد:

«در روز شنبه 27 شعبان (490 ق) و اندى در سبزوار (بیهق) از مادر بزاد. در آغاز به خواندن کتابهاى ادبى پرداخت. «تاج المصادر» ابوجعفر مقرى ، را در (514 ق) از بر کرد و در (516 ق) نزد احمد میدانى شاگردى کرد. با ابراهیم خراز [خزّاز] متکلّم و امام محمد نزارى آمد و شد داشت. پدرش در پایان جمادى الثانى (517 ق) درگذشت و او در ذى الحجه سال (518 ق) به مرو رفت و نزد تاج القضاة ابوسعید یحیى بن صاعد فقه خواند و در ربیع الاول سال (521 ق) به نیشابور رفت. در (526 ق) قاضى شهر بیهق شد. در شوال (526 ق) به رى رفت و تا جمادى الاول (527 ق) در آنجا ماند و به کتابهاى ریاضى از حساب و جبر و مقابله و احکام مى نگریست. استاد ریاضى او در خراسان عثمان جادوکار خراسانى بود و او آن را نزد وى به کمال رساند. در ربیع الاول سال (529 ق) به نیشابور بازگشت و در (530 ق) نزد قطب الدین محمد مروزى به سرخس رفته حکمت فرا گرفت. باز در 27 شوال (532 ق) به نیشابور رفت و تا رجب (549 ق) در آنجا ماند. وى سپس به شهر خویش رفته است».(1)

درگذشت بیهقى به سال (565 ق) یا (566 ق) بوده است.

بیهقى افزون بر استادانى که در سطور فوق یاد شد از محضر کسانى دیگر نیز بهره جسته که از آن جمله اند: پدر وى زید بن حسن بن محمد بیهقى ، ابراهیم محمد خراز [خزّاز] که از پارسایان است، و على بن هیثم نیشابورى که بسیار شیوا و سخن آفرین است.

مذهب بیهقى

در این باره که مذهب بیهقى کدام است اختلاف نظر شده برخى او را از اهل سنت دانسته و برخى دیگر او را در شمار شیعیان آورده اند.

دانش پژوه در مقدمه خود بر«معارج» از آن یاد مى کند که:

ابن شهر آشوب در«معالم العلماء» و «مناقب» او را از استادان خود ذکر مى کند.

عبدالله افندى در«ریاض العلماء» درباره او چنین مى آورد که:«الشیخ ابوالحسن ابن الشیخ ابى القاسم زید بن الحسین البیهقى کان من اجلّة مشایخ ابن شهرآشوب و من کبار اصحابنا»؛ ابوالحسن بیهقى از استادان ابن شهرآشوب و از بزرگان اصحاب (هم مسلکان) ماست.

نورى در «مستدرک»، عاملى در «اعیان الشیعه» و آقابزرگ در «اعلام الشیعه» او را شیعى دانسته اند.

اما از آن سوى خوانسارى در «روضات الجنّات» او را از دانشمندان «آنان» مى داند.

بهمنیار او را به گواهى نگارشهایش سنى مى داند و کردعلى هم در مقدمه «تتمة صوان الحکمه» او را «سنى جماعى » مى شمرد.

نگارنده مقدمه «معارج» پس از یادآورى این دیدگاهها به تقویت این نظر مى پردازد که او از اهل سنت باشد، و این دیدگاه دور از واقع نیست؛ چه این که بیهقى در مقدمه خود بر «معارج» پس از صلوات بر محمد مصطفى صلّى الله علیه و آله چنین مى آورد: «وعلى اصحابه الصدیق، والفاروق، و ذى النورین، والمرتضى تحیات لاتزجى على شُرُفها سُجوف».

در این میان این که وى از استادان ابن شهرآشوب شیعى است، و با این که در «جوامع احکام النجوم» با تعبیر «و على آله الاخیار» بر خاندان پیامبر صلّى الله علیه و آله هم درود مى فرستد هیچ با این حقیقت تاریخى ناسازگار نیست؛ چرا که در آن روزگار نه تلمّذ سنّى نزد شیعى نامأنوس بوده، نه دانش اندوزى شیعى نزد سنّى غریب مى نموده و نه درود فرستادن بر خاندان پیامبر صلّى الله علیه و آله نزد عالمان اهل سنت کارى خلاف مذهب شمرده مى شده است.

به هر روى ، مى توان بیهقى را از عالمان اهل سنّت و از آن دسته که به اهل بیت نیز علاقه مى ورزیده و به فضایل امیرمؤمنان علیه السّلام اعتراف داشته اند دانست.

آثار بیهقى

بیهقى را آثارى چند است (2) و از آن جمله مى توان این آثار را برشمرد:

1 ـ تلخیص مسائل من الذریعه الى اصول الشریعه که خلاصه و گزارش از کتاب الذریعه سید مرتضى است. ابن شهرآشوب در «معالم العلماء» از این اثر یاد کرده است.

2 ـ تتمة صوان الحکمه که تکمله کتاب «صوان الحکمه» ابوسلیمان محمدبن طاهر سجستانى است که مشتمل بر تراجم احوال حکما و فواید و سخنان ایشان بوده است. بیهقى کتاب «تتمه» را میان سالهاى (553 و 565 ق) تألیف کرده است. نام دیگر این کتاب «تاریخ حکماء الاسلام» است. (3)

3 ـ وشاح دمیة القصر. اصل کتاب «دمیة القصر» تألیف على بن حسن بن على بن ابى طیّب باخرزى (ف. 467 ق) و درباره احوال و آثار ادباى عرب است و بیهقى تکمله یا ذیلى بر این کتاب نوشته و آن را بدین نام خوانده است.

4 ـ لباب الانساب که به سال (558 ق) تألیف شده است. به نظر مى رسد این کتاب تکمله یا فشرده اى از کتاب «الانساب» ابوسعید سمعانى (ف. 562 ق) باشد.

5 ـ تاریخ بیهق که به تاریخ این ناحیه از ایران و نیز شرح حال عالمان و برجستگان این سامان مى پردازد. این کتاب به سال (563 ق) تألیف شده و به تصحیح احمد بهمنیار و با مقدمه علامه محمد قزوینى نیز به چاپ رسیده است.(4) ـ جوامع احکام النجوم که درباره علم نجوم است و بیهقى در آغاز آن نسب خود و فهرستى از نگارشهاى خویش تا زمان تألیف این کتاب را آورده است.

7 ـ عرائس النفائس درباره امثال و حکم است و مؤلف در شرح نهج البلاغه خویش از آن یاد کرده است.

8 ـ ازهار الریاضى المریعه و تفاسیر الفاظ المحاورة و الشریعه، باز هم در همین باره که در شرح نهج البلاغه از آن با نام ازاهیر الریاض المونقه یاد شده است.

9 ـ مجامع الامثال و بدایع الاقوال که درباره مثلها است و در شرح نهج البلاغه چندین بار از آن یاد شده است.

10 ـ غرر الامثال و درر الاقوال که درباره مثلهاى عربى است.

11 ـ ذخائر الحکم

12 ـ اسرار الحکم

13 ـ اظهار الازهار على اشجار الاسرار

14 ـ قصص؛ احتمالاً همان است که یاقوت با نام حصص الاصفیاء فى قصص الانبیاء از آن یاد کرده است.

15 ـ تفسیر؛ این کتاب احتمالاً همان است که یاقوت با نام اسامى الادویه و خواصها و منافعها یا تفاسیر العقاقیر یاد مى کند. چنان که از نام این کتاب پیداست این اثر درباره داروشناسى بوده است.

16 ـ معارج نهج البلاغه که اینک به بررسى آن مى پردازیم:

معارج نهج البلاغه

فرید خراسان کتاب معارج نهج البلاغه را که شرحى کوتاه و فشرده بر کتاب نهج البلاغه است به سال (552 ق) تألیف کرده است. اوـچنان که آقاى دانش پژوه در مقدمه خود مى آوردـاین کار را در دو بخش به انجام رسانده: بخش نخست را در نهم ربیع الثانى (552 ق) به پایان برده و بخش دوم را (از بند 1579 تا 2221) در سیزدهم جمادى الاول (552 ق) به پایان رسانده است.

بیهقى مى گوید: «من نهج البلاغه را در سال (516 ق) نزد امام زاهد حسن بن یعقوب بن احمد قارى کردى نیشابورى خوانده ام و او به خط خود در این باره گواهى داده است. او نیز آن را از شیخ جعفر دوریستى که هم محدّث و هم فقیه است شنیده است. تمام کتاب را من خود نیز از پدرم امام ابوالقاسم زید بن محمد بیهقى که از شیخ جعفر دوریستى اجازه اى داشته شنیده ام و خط شیخ جعفر گواهى عادل در این باره است».(5)

بیهقى مى افزاید: [علاوه بر این دو طریق] بخشى از کتاب از طریق برخى از رجال دیگر نیز به طریق سماع به من رسیده است.

فرید خراسان درباره سند نهج البلاغه نزد وى مى نویسد: سند صحیح این کتاب به محمد بن همام بغدادى شاگرد سید رضى مى رسد. (6)

اینک چند نکته درباره شرح بیهقى

1 ـ بیهقى این کتاب را به درخواست برخى از بزرگان نوشته است. او در بند 15 شرح از این یاد مى کند که یکى از افاضل و دوستان مرا به شرح الفاظ نهج البلاغه خواند و من گفتم: «بهارم به کرانه آمده است و به پایان پاییز رسیده ام و مرا توانى براى این پیکار نیست.» در بند 16 از این یاد مى کند که:«پیش از این امام سعید جمال المحقّقین، ابوالقاسم على بن حسن حونقى نیشابورى شرح این کتاب را از من درخواست کرده بود، اما زمانه مرا از این کار بازداشت». هم در بند 17 از این یاد مى کند که: «پس از اوـیعنى پس از درگذشت حونقى ـفاضلى از افاضل زمان از من خواست که نهج البلاغه را شرح کنم. او مرا به این کار برانگیخت و من آهنگ اتمام آن کردم».

2 ـ مؤلف از این یاد مى کند که هیچ کس پیش از او این کتاب را شرح نکرده است. وى علت این کار را چنین توضیح مى دهد: «آن که در علم اصول توانمند بود در علم لغت و امثال دستش به جایى نمى رسید، آن که در این دو کامل بود از اصول علم طب و حکمت و اخلاق خبر نداشت، آن که در همه این علوم و آداب کامل بود در تاریخ و ایام عرب توانمندى چندانى نداشت، آن که در همه اینها کامل بود به درستى انتساب این کتاب به امیرمؤمنان علیه السّلام عقیده مند نبود، و آن که همه این عوامل نزد او فراهم بود به گنج پنهان و نشناخته این کتاب نمى رسید؛ که توفیق خداوندى گنجى است پنهان که به هر کس خواهد دهد.» (7)

3 ـ مؤلف به رغم این سخن، خود را وامدار «و برى خوارزمى » مى داند و حدود 70 بند از شرح خود را از وبرى نقل مى کند و او را در این مى ستاید.

4 ـ مؤلف چونان که خود در بند 21 مى آورد این کتاب را به کتابخانه ابوالحسن على بن محمد بن یحیى بن هبةالله حسینى هدیه کرده است.

5 ـ بیهقى پس از ذکر چند بند که مقدمه هاى مؤلف را تشکیل مى دهد به نقل چند شعر در فضیلت نهج البلاغه، پس از آن به بیان مسایلى چند در فصاحت و بلاغت، بیان صحت استناد نهج البلاغه، و وجه تسمیه و توضیح نام نهج البلاغه مى پردازد و پس از اینها به شرح اندر مى شود.

6 ـ او شرح را به صورت بند بند شامل 2221 بند مى آورد و در هر بندى مسأله اى خاص را برمى رسد.

7 ـ او چنان که خود یادآور شده در پى شرح مشکلات نهج البلاغه از دو رهگذر منقول و معقول بر پایه دو مذهب [احتمالاً سنى و شیعى ] است. او در این کار به اقوال عالمان لغت و ادب، شعر شاعران و سخن بزرگان استشهاد یا استناد مى کند.

8 ـ وجهه غالب کتاب لغوى و ادبى و تا حدّى نیز آمیخته به مباحث کلامى و حکمى است.

چاپ کتاب

کتاب معارج تا پیش از چاپ همراه با تحریر و مقدمه که به سال (1409 ق) انجام پذیرفته در قالب نسخه هایى خطى در کتابخانه هایى محدود بوده است. اما در سال (1409 ق) به همّت آقاى محمد تقى دانش پژوه این کتاب از سوى کتابخانه آیةالله مرعشى نجفى در 468 صفحه متن و 71 صفحه مقدمه منتشر شده است. این چاپ با مقدمه اى ارزشمند به نظم آقاى دانش پژوه زینت یافته است. در این مقدمه افزون بر اطلاعاتى در خور توجه درباره نهج البلاغه و شروح آن و همچنین بیهقى و احوال و آثار او و از جمله کتاب معارج، نمایه اى از موضوعات و اعلام و فهرست واژگان شرح شده در معارج در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. گرچه در این چاپ خطاهاى چاپى فراوانى به چشم مى خورد اما ارزش این مقدمه آن اندازه هست که بتواند این خطاها را بپوشاند.

منبع بنیاد نهج البلاغه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد